سلام خوشگل مامانی امروز مامانی برات آش دندونک درست کرده بود ظهر رفتیم اونجا کمک کنیم ، قبل ما خاله زینب اومده و بیشتر کارا رو انجام داده بود (دستت درد نکنه خاله زینب) بعد اینکه ناهار خوردیم رفتیم آشو کشیدیم و تزیین کردیم بعدم بابایی و بابا بهمن و من و تو رفتیم تا بین فامیل پخش کنیم . بابایی و مامانی و خاله زهره و خاله زینب دست همتون درد نکنه چند تا عکسم برا یادگاری گرفتم اون نگاهتو قربون جیگرم نوش جونت بهراد نانازم و اما آشپزب...
بهراد کوچولوم اولین چهارشنبه سوریت مبارک دستانت را به من بده تا با هم از رو آتیش بپریم! آنان که سوختند ، همه تنها بودند! چهارشنبه سوری مبارک واست آتیش روشن کردم که آخر زمستونه چهارشنبه ی آخر سال قلب من آتیش بارونه غمهاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو ...